ترجمه و معنی trench به انگلیسی و فارسی
trench چال، جان پناه ، خندق، گودال، سنگر، استحکامات خندقی، شیار طولانی، کندن ، خندق زدنترجمه و معنی کلمات مشابه
trench foot ( طب ) پای سرمازدهtrench knitfe چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
trenchancy تیزی، برندگی، قاطعی، نفوذ، شکاف
trenchant برنده ، تیز، بران ، نافذ، قاطع، قطعی، سخت
trencher تخته نان بری، خوراکی های روی میز، پالتو بارانی، ماکول، خوردنی، مفت خور
trencherman آدم خوش خوراک ، پرخور، اکول














